درآمد حسابی است موقت و سود و زیانی با ماهیت بستانکار که در طول دوره مالی نباید این حساب در ردیف بدهک
در دنیای مدیریت مالی و حسابداری صنعتی، یکی از مهم ترین دغدغه های مدیران و حسابداران، شناخت دقیق ساختار هزینه ها و تفکیک آن ها به اجزای ثابت و متغیر است. بدون این تفکیک، نه تنها برآورد صحیح بودجه و پیش بینی هزینه ها امکان پذیر نخواهد بود، بلکه تصمیم گیری های مدیریتی نیز با خطاهای قابل توجهی همراه می شود. برای پاسخ به این نیاز، روش های مختلفی در حسابداری مدیریت به کار گرفته می شوند که هرکدام مزایا و محدودیت های خاص خود را دارند.
یکی از روش های ساده، سریع و پرکاربرد در این زمینه، روش حد بالا و حد پایین (High-Low Method) است. این روش با اتکا به داده های واقعی و تنها با استفاده از دو نقطه ی کلیدی یعنی بیشترین و کمترین سطح فعالیت امکان برآورد هزینه های ثابت و متغیر را فراهم می کند. همین سادگی و کارایی باعث شده است که روش High-Low در بسیاری از کسب وکارها، به ویژه در برآوردهای اولیه و تحلیل های سریع، جایگاه ویژه ای داشته باشد.
در این مقاله، به صورت کامل و گام به گام با روش حد بالا و پایین آشنا خواهیم شد؛ از تعریف و فرمول آن گرفته تا مراحل محاسبه، مزایا، کاربردها و مثال های عملی. هدف این است که با مطالعه این مطلب، دیدی جامع نسبت به این روش پیدا کنید و بتوانید در تصمیم گیری های مالی و مدیریتی خود از آن بهره ببرید.
در حسابداری مدیریت و حسابداری صنعتی، یکی از چالش های مهم، جداسازی هزینه های ثابت و متغیر از کل هزینه هاست. این موضوع برای محاسبات بودجه، کنترل هزینه ها و تصمیم گیری های مدیریتی اهمیت زیادی دارد. یکی از ساده ترین و کاربردی ترین ابزارها برای این کار، روش حد بالا و حد پایین (High-Low Method) است.
روش High-Low روشی تحلیلی است که بر اساس مشاهده داده های واقعی، بالاترین سطح فعالیت و پایین ترین سطح فعالیت را انتخاب کرده و با مقایسه تغییرات هزینه در این دو نقطه، اجزای ثابت و متغیر هزینه ها را شناسایی می کند. به همین دلیل این روش هم در آموزش حسابداری کاربرد دارد و هم در عمل برای شرکت ها و کسب وکارها بسیار مفید است.
مزیت اصلی روش حد بالا و پایین، سادگی و سرعت آن در مقایسه با سایر روش های پیچیده تر مانند رگرسیون خطی است. به همین خاطر، حسابداران و مدیران اغلب در برآورد اولیه هزینه ها از این روش استفاده می کنند.
این مطلب را نیز بخوانید: آموزش ثبت حسابداری عیدی و سنوات و پاداش
روش High-Low بر اساس یک منطق ساده عمل می کند:
برای محاسبه هزینه متغیر (Variable Cost per Unit)، از فرمول زیر استفاده می شود:
هزینه متغیر هر واحد=ΔهزینهΔسطح فعالیت\text{هزینه متغیر هر واحد} = \frac{\Delta \text{هزینه}}{\Delta \text{سطح فعالیت}}هزینه متغیر هر واحد=Δسطح فعالیتΔهزینه
یعنی تغییر هزینه بین بالاترین و پایین ترین سطح فعالیت تقسیم بر تغییر سطح فعالیت.
مثال:
فرض کنید در سطح فعالیت ۵۰۰ واحد، هزینه کل برابر ۲۵۰۰ تومان و در سطح فعالیت ۱۰۰۰ واحد، هزینه کل برابر ۴۰۰۰ تومان باشد.
پس:
هزینه متغیرهرواحد=۴۰۰۰−۲۵۰۰۱۰۰۰−۵۰۰=۱۵۰۰۵۰۰=۳ تومان هزینه متغیر هر واحد = \frac{4000 – 2500}{1000 – 500} = \frac{1500}{500} = 3 \text{ تومان}هزینه متغیرهرواحد=۱۰۰۰−۵۰۰۴۰۰۰−۲۵۰۰=۵۰۰۱۵۰۰=۳ تومان
یعنی برای هر واحد فعالیت اضافی، ۳ تومان هزینه متغیر ایجاد می شود.
وقتی هزینه متغیر هر واحد محاسبه شد، می توان هزینه ثابت را با استفاده از فرمول زیر به دست آورد:
هزینه ثابت=کل هزینه−(هزینه متغیر هر واحد×سطح فعالیت)\text{هزینه ثابت} = \text{کل هزینه} – (\text{هزینه متغیر هر واحد} \times \text{سطح فعالیت})هزینه ثابت=کل هزینه−(هزینه متغیر هر واحد×سطح فعالیت)
با استفاده از مثال قبلی:
هزینه ثابت=۲۵۰۰−(۳×۵۰۰)=۲۵۰۰−۱۵۰۰=۱۰۰۰\text{هزینه ثابت} = 2500 – (۳ \times 500) = 2500 – 1500 = 1000هزینه ثابت=۲۵۰۰−(۳×۵۰۰)=۲۵۰۰−۱۵۰۰=۱۰۰۰
پس هزینه ثابت کل برابر ۱۰۰۰ تومان است.
بعد از به دست آوردن اجزای ثابت و متغیر، فرمول کلی برای برآورد هزینه ها به شکل زیر خواهد بود:
هزینه کل=هزینه ثابت+(هزینه متغیر هر واحد×سطح فعالیت)\text{هزینه کل} = \text{هزینه ثابت} + (\text{هزینه متغیر هر واحد} \times \text{سطح فعالیت})هزینه کل=هزینه ثابت+(هزینه متغیر هر واحد×سطح فعالیت)
این معادله خطی، اساس روش High-Low است و به کمک آن می توان هزینه ها را در هر سطح فعالیتی برآورد کرد.
مثال ادامه ای:
اگر سطح فعالیت ۸۰۰ واحد باشد، هزینه کل طبق فرمول:
هزینهکل=۱۰۰۰+(۳×۸۰۰)=۱۰۰۰+۲۴۰۰=۳۴۰۰هزینه کل = 1000 + (۳ \times 800) = 1000 + 2400 = 3400هزینهکل=۱۰۰۰+(۳×۸۰۰)=۱۰۰۰+۲۴۰۰=۳۴۰۰
روش حد بالا و پایین (High-Low Method) همان طور که در بخش های قبل اشاره شد، یکی از ساده ترین و سریع ترین روش ها برای جداسازی هزینه های ثابت و متغیر است. اما برای استفاده درست از این روش باید مراحل محاسبه به طور گام به گام و دقیق دنبال شوند. در ادامه سه مرحله اصلی این فرآیند را بررسی می کنیم.
شناسایی سطح فعالیت با بیشترین و کمترین حجم تولید
نخستین گام، انتخاب داده های مربوط به بیشترین سطح فعالیت و کمترین سطح فعالیت در یک دوره مشخص است. منظور از سطح فعالیت می تواند تعداد واحد تولیدشده، ساعات کار ماشین آلات یا هر معیار دیگری باشد که نشان دهنده میزان فعالیت شرکت است.
به عنوان مثال، فرض کنید در یک بازه زمانی، شرکت بیشترین تولید خود را در ماه تیر با ۱۰,۰۰۰ واحد و کمترین تولید را در ماه دی با ۴,۰۰۰ واحد ثبت کرده است. برای محاسبات روش High-Low، فقط همین دو نقطه (۱۰,۰۰۰ و ۴,۰۰۰ واحد تولید) و هزینه های متناظر با آن ها در نظر گرفته می شوند.
این انتخاب بسیار مهم است، زیرا دقت نهایی برآورد هزینه ها به درستی تعیین این دو نقطه بستگی دارد. تقسیم بندی هزینهها به روش حد بالا و پایین یکی از مباحث کاربردی در آموزش حسابداری است که به برآورد دقیق هزینههای ثابت و متغیر کمک میکند.
بعد از انتخاب بالاترین و پایین ترین سطح فعالیت، گام دوم محاسبه اختلاف هاست:
Δهزینه=هزینه در سطح فعالیت بالا−هزینه در سطح فعالیت پایین\Delta \text{هزینه} = \text{هزینه در سطح فعالیت بالا} – \text{هزینه در سطح فعالیت پایین}Δهزینه=هزینه در سطح فعالیت بالا−هزینه در سطح فعالیت پایین Δفعالیت=سطح فعالیت بالا−سطح فعالیت پایین\Delta \text{فعالیت} = \text{سطح فعالیت بالا} – \text{سطح فعالیت پایین}Δفعالیت=سطح فعالیت بالا−سطح فعالیت پایین
سپس با تقسیم تغییرات هزینه بر تغییرات فعالیت، هزینه متغیر هر واحد به دست می آید:
هزینه متغیر هر واحد=ΔهزینهΔفعالیت\text{هزینه متغیر هر واحد} = \frac{\Delta \text{هزینه}}{\Delta \text{فعالیت}}هزینه متغیر هر واحد=ΔفعالیتΔهزینه
مثال:
Δهزینه=۵۰,۰۰۰,۰۰۰−۳۰,۰۰۰,۰۰۰=۲۰,۰۰۰,۰۰۰\Delta \text{هزینه} = 50,۰۰۰,۰۰۰ – ۳۰,۰۰۰,۰۰۰ = 20,۰۰۰,۰۰۰Δهزینه=۵۰,۰۰۰,۰۰۰−۳۰,۰۰۰,۰۰۰=۲۰,۰۰۰,۰۰۰ Δفعالیت=۱۰,۰۰۰−۴,۰۰۰=۶,۰۰۰\Delta \text{فعالیت} = 10,۰۰۰ – ۴,۰۰۰ = 6,۰۰۰Δفعالیت=۱۰,۰۰۰−۴,۰۰۰=۶,۰۰۰ هزینه متغیرهرواحد=۲۰,۰۰۰,۰۰۰۶,۰۰۰≈۳,۳۳۳ تومان هزینه متغیر هر واحد = \frac{20,000,000}{6,000} \approx 3,333 \ \text{تومان}هزینه متغیرهرواحد=۶,۰۰۰۲۰,۰۰۰,۰۰۰≈۳,۳۳۳ تومان
یعنی به ازای تولید هر واحد اضافی، ۳,۳۳۳ تومان هزینه متغیر به هزینه های کل اضافه می شود.
در مرحله سوم، با داشتن هزینه متغیر هر واحد، می توان هزینه ثابت کل را محاسبه کرد. برای این کار، هزینه متغیر هر واحد در سطح فعالیت ضرب می شود و سپس از کل هزینه همان سطح فعالیت کسر می گردد:
هزینه ثابت=کل هزینه−(هزینه متغیر هر واحد×سطح فعالیت)\text{هزینه ثابت} = \text{کل هزینه} – (\text{هزینه متغیر هر واحد} \times \text{سطح فعالیت})هزینه ثابت=کل هزینه−(هزینه متغیر هر واحد×سطح فعالیت)
با استفاده از مثال بالا (سطح فعالیت پایین = ۴,۰۰۰ واحد):
هزینه ثابت=۳۰,۰۰۰,۰۰۰−(۳,۳۳۳×۴,۰۰۰)\text{هزینه ثابت} = 30,۰۰۰,۰۰۰ – (۳,۳۳۳ \times 4,000)هزینه ثابت=۳۰,۰۰۰,۰۰۰−(۳,۳۳۳×۴,۰۰۰) هزینه ثابت=۳۰,۰۰۰,۰۰۰−۱۳,۳۳۲,۰۰۰=۱۶,۶۶۸,۰۰۰\text{هزینه ثابت} = 30,۰۰۰,۰۰۰ – ۱۳,۳۳۲,۰۰۰ = 16,۶۶۸,۰۰۰هزینه ثابت=۳۰,۰۰۰,۰۰۰−۱۳,۳۳۲,۰۰۰=۱۶,۶۶۸,۰۰۰
بنابراین در این مثال:
در نهایت، فرمول کلی هزینه کل به شکل زیر خواهد بود:
کل هزینه=۱۶,۶۶۸,۰۰۰+(۳,۳۳۳×سطح فعالیت)\text{کل هزینه} = 16,۶۶۸,۰۰۰ + (۳,۳۳۳ \times \text{سطح فعالیت})کل هزینه=۱۶,۶۶۸,۰۰۰+(۳,۳۳۳×سطح فعالیت)
این معادله خطی، مبنای برآورد هزینه ها در روش حد بالا و پایین است و به مدیران اجازه می دهد در سطوح فعالیت مختلف، هزینه کل را تخمین بزنند.
مثال عددی روش حد بالا و پایین:
برای درک بهتر روش حد بالا و پایین، استفاده از یک مثال عددی بسیار کمک کننده است. در این بخش با یک مثال ساده شروع می کنیم، سپس تحلیل شرایط مختلف تولید را بررسی کرده و در نهایت نتیجه را در قالب جدول و نمودار نمایش می دهیم.
مثال ساده از محاسبه هزینه ثابت و متغیر:
فرض کنید یک کارخانه در طول سال داده های زیر را ثبت کرده است:
ابتدا اختلاف ها را محاسبه می کنیم:
Δهزینه=۶۰,۰۰۰,۰۰۰−۳۵,۰۰۰,۰۰۰=۲۵,۰۰۰,۰۰۰\Delta \text{هزینه} = 60,۰۰۰,۰۰۰ – ۳۵,۰۰۰,۰۰۰ = 25,۰۰۰,۰۰۰Δهزینه=۶۰,۰۰۰,۰۰۰−۳۵,۰۰۰,۰۰۰=۲۵,۰۰۰,۰۰۰ Δفعالیت=۱۲,۰۰۰−۵,۰۰۰=۷,۰۰۰\Delta \text{فعالیت} = 12,۰۰۰ – ۵,۰۰۰ = 7,۰۰۰Δفعالیت=۱۲,۰۰۰−۵,۰۰۰=۷,۰۰۰ هزینه متغیر هر واحد=۲۵,۰۰۰,۰۰۰۷,۰۰۰≈۳,۵۷۱ تومان\text{هزینه متغیر هر واحد} = \frac{25,000,000}{7,000} \approx 3,571 \ \text{تومان}هزینه متغیر هر واحد=۷,۰۰۰۲۵,۰۰۰,۰۰۰≈۳,۵۷۱ تومان
حالا با استفاده از یکی از نقاط داده، هزینه ثابت را استخراج می کنیم (سطح فعالیت پایین = ۵,۰۰۰):
هزینه ثابت=۳۵,۰۰۰,۰۰۰−(۳,۵۷۱×۵,۰۰۰)\text{هزینه ثابت} = 35,۰۰۰,۰۰۰ – (۳,۵۷۱ \times 5,000) هزینه ثابت=۳۵,۰۰۰,۰۰۰−(۳,۵۷۱×۵,۰۰۰) هزینه ثابت=۳۵,۰۰۰,۰۰۰−۱۷,۸۵۵,۰۰۰=۱۷,۱۴۵,۰۰۰\text{هزینه ثابت} = 35,۰۰۰,۰۰۰ – ۱۷,۸۵۵,۰۰۰ = 17,۱۴۵,۰۰۰هزینه ثابت=۳۵,۰۰۰,۰۰۰−۱۷,۸۵۵,۰۰۰=۱۷,۱۴۵,۰۰۰
پس نتیجه:
فرمول کلی هزینه کل:
هزینه کل=۱۷,۱۴۵,۰۰۰+(۳,۵۷۱×سطح فعالیت)\text{هزینه کل} = 17,۱۴۵,۰۰۰ + (۳,۵۷۱ \times \text{سطح فعالیت})هزینه کل=۱۷,۱۴۵,۰۰۰+(۳,۵۷۱×سطح فعالیت)
با فرمول بالا می توان هزینه را در شرایط مختلف تولید برآورد کرد. مثلاً:
کل هزینه=۱۷,۱۴۵,۰۰۰+(۳,۵۷۱×۸,۰۰۰)=۴۵,۷۱۳,۰۰۰\text{کل هزینه} = 17,۱۴۵,۰۰۰ + (۳,۵۷۱ \times 8,000) = 45,713,000کل هزینه=۱۷,۱۴۵,۰۰۰+(۳,۵۷۱×۸,۰۰۰)=۴۵,۷۱۳,۰۰۰
کل هزینه=۱۷,۱۴۵,۰۰۰+(۳,۵۷۱×۱۰,۰۰۰)=۵۲,۸۵۵,۰۰۰\text{کل هزینه} = 17,۱۴۵,۰۰۰ + (۳,۵۷۱ \times 10,000) = 52,855,000کل هزینه=۱۷,۱۴۵,۰۰۰+(۳,۵۷۱×۱۰,۰۰۰)=۵۲,۸۵۵,۰۰۰
نتیجه در جدول و نمودار را در قسمت زیر به نمایش گذاشته ایم:
سطح فعالیت (واحد تولید) | هزینه ثابت (تومان) | هزینه متغیر کل (تومان) | هزینه کل (تومان) |
۵,۰۰۰ | ۱۷,۱۴۵,۰۰۰ | ۱۷,۸۵۵,۰۰۰ | ۳۵,۰۰۰,۰۰۰ |
۸,۰۰۰ | ۱۷,۱۴۵,۰۰۰ | ۲۸,۵۶۸,۰۰۰ | ۴۵,۷۱۳,۰۰۰ |
۱۰,۰۰۰ | ۱۷,۱۴۵,۰۰۰ | ۳۵,۷۱۰,۰۰۰ | ۵۲,۸۵۵,۰۰۰ |
۱۲,۰۰۰ | ۱۷,۱۴۵,۰۰۰ | ۴۲,۸۵۲,۰۰۰ | ۶۰,۰۰۰,۰۰۰ |
نمودار این داده ها به شکل یک خط مستقیم صعودی خواهد بود که شیب آن نشان دهنده هزینه متغیر هر واحد و عرض از مبدأ نشان دهنده هزینه ثابت است. این ویژگی باعث می شود روش High-Low یک مدل خطی ساده و قابل فهم برای تحلیل هزینه ها ارائه دهد.
اگرچه روش High-Low یکی از ساده ترین ابزارها برای تحلیل هزینه هاست، اما مانند هر روش دیگری مزایا و محدودیت های خاص خود را دارد. آگاهی از این نقاط قوت و ضعف کمک می کند تا بدانیم در چه شرایطی می توانیم از این روش استفاده کنیم و چه زمانی باید به سراغ روش های دقیق تر برویم.
استفاده از تحلیل هزینه ها می تواند با مزایای زیادی همراه باشد که مهم ترین آن ها عبارتند از:
استفاده از این روش در کنار مزیت هایی که دارد، با معایب و محدودیت هایی نیز ممکن است همراه باشد که مهم ترین آن ها عبارتند از:
فقط دو نقطه (حداکثر و حداقل) استفاده می شود و سایر داده ها که شاید دقیق تر باشند، کنار گذاشته می شوند.
اگر بالاترین یا پایین ترین سطح فعالیت غیرمعمول باشد، نتیجه به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد.
این روش فرض می کند رابطه هزینه ها با سطح فعالیت کاملاً خطی است، در حالی که در عمل همیشه چنین نیست.
High-Low یک روش بسیار کاربردی است که در مقایسه با دیگر روش ها ممکن است با مزایا و معایبی همراه باشد.
در مقایسه با روش رگرسیون:
روش حد بالا و پایین (High-Low Method) تنها یک ابزار تئوریک در کتاب های حسابداری نیست، بلکه در دنیای واقعی هم کاربردهای فراوانی دارد. مدیران مالی، حسابداران صنعتی و حتی مدیران پروژه از این روش برای تصمیم گیری های مختلف استفاده می کنند. مهم ترین کاربردهای این روش عبارت اند از:
✔️ اگر قصد یادگیری حسابداری از پایه تا پیشرفته را دارید با انتخاب پکیج جامع آموزش صفر تا صد حسابداری ویژه بازار کار تمام تکنیکها و مهارتهای کلیدی که لازم است برای ورود به این حرفه بیاموزید را بصورت یکجا در اختیار شما قرار خواهیم داد. می توانید قبل از خرید و تهیه هر پکیج سری به آموزش حسابداری رایگان ما بزنید و از کیفیت ویدیوها و نحوه تدریس مطمئن شوید.
جمع بندی
روش حد بالا و پایین (High-Low) یکی از ساده ترین و در عین حال پرکاربردترین ابزارهای حسابداری مدیریت است که با انتخاب دو نقطه ی کلیدی – بالاترین و پایین ترین سطح فعالیت – هزینه های ثابت و متغیر را برآورد می کند. این روش به دلیل سرعت و سهولت، به ویژه در مراحل اولیه تحلیل هزینه و بودجه بندی، جایگاه ویژه ای دارد.
هرچند محدودیت هایی مانند نادیده گرفتن داده های میانی یا تأثیر داده های غیرعادی دارد، اما همچنان یک ابزار ارزشمند برای مدیران و حسابداران محسوب می شود. در نهایت، استفاده از این روش همراه با سایر ابزارهای تحلیلی می تواند بهترین نتایج را برای مدیریت هزینه ها به همراه داشته باشد.
این روش بیشتر برای هزینه های مختلط (Mixed Costs) که شامل بخش ثابت و متغیر هستند استفاده می شود، مثل هزینه برق، نگهداری ماشین آلات یا دستمزدهای نیمه وقت.
بله. به دلیل سادگی و عدم نیاز به نرم افزارهای پیچیده، این روش برای شرکت های کوچک و متوسط بسیار مناسب است و به آن ها کمک می کند بدون صرف هزینه زیاد، برآورد اولیه هزینه ها را انجام دهند.
زمانی که داده های هزینه به شدت نوسان دارند یا رابطه هزینه ها با سطح فعالیت غیرخطی است، این روش دقت کافی نخواهد داشت. در چنین شرایطی بهتر است از روش های دقیق تر مثل رگرسیون یا تحلیل جزء به جزء استفاده شود.
روش High-Low فقط دو نقطه داده (حداکثر و حداقل) را مبنا قرار می دهد، در حالی که رگرسیون همه داده ها را تحلیل می کند. به همین دلیل، رگرسیون دقت بیشتری دارد ولی اجرای آن زمان برتر و پیچیده تر است.
درآمد حسابی است موقت و سود و زیانی با ماهیت بستانکار که در طول دوره مالی نباید این حساب در ردیف بدهک
به طور کلی، هزینه های قابل قبول مالیاتی مربوط به هزینه هایی است که مبلغ آن ها از درآمد قابل کسر بوده
قبل از اینکه به توضیح کامل پیش پرداخت در حسابداری بپردازیم باید بدانیم پیش پرداخت با ودیعه چه تفاوتی